رضا در جلسه آموزشی مدرسه زهرا شرکت کرده است. به صورت قسطی ، صحبتهای گفته شده را بازگو می کند، روز اول بعداز جلسه گفت معلم پنج نفر را به عنوان شاگرد برتر معرفی کرده که روانخوانی خوبی دارند ، گفتم زهرا نبود . گفت نه ! با اینکه از روز اول مدرسه در دلم عهد بستم دنبال شاگرد اول و نمونه بودن زهرا نباشم و عصاره یادگیری و شوق آموختن را به جانش تزریق کنم ، اما کمی نگران شدم ، چون زهرا هرروز و هرشب در حال خواندن کتاب های مختلف است . به هرحال کمی در ذهنم بالا و پایین کردم وچند دلیل و توجیه پیدا کردم و آخر بیخیال شدم .
حالا امروز رضا می گوید ، معلمش گفته ، زهرا یک دانش آموزی است که آرامش خاصی دارد ، نشان وجود عشق و محبت در خانه است.
دیگر نگران روان خوانی و چه و چه نیستم ، از ذوق برروی ابرها هستم. باید به رضا بگویم دیدی توانستیم .
We did it!
شاکرم برای الطاف هرروزه خدا !
درباره این سایت